بیزیم یول

اوزه ل دوشونجه اوتاقی

بیزیم یول

اوزه ل دوشونجه اوتاقی

بررسی روحیه ی جنگجویی و مبارزه طلبی در حرکت ملی_بیزیم یول

بررسی روحیه ی جنگجویی و مبارزه طلبی در حرکت ملی


بررسی روحیه ی جنگجویی و مبارزه طلبی در حرکت ملی

کشورهای استعمار برای اینکه بتوانند مدت زمان زیادی را بر کشور مستعمره ی خود حکومت کنند از شگردهای مختلفی مانند گرسنه نگه داشتن آن ملت ویا توصل به زور برای پیش برد اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود در آن کشور و راههای دیگر مانند فقر فرهنگی عدم اعتماد به نفس در پیشبرد سیاستها و امور مملکتی در بین سردمداران کشور مستعمره ی خود و راههای دیگر تحت نفوذ گرفتن ملت همان کشور مورد استفاده قرار می دادند و می دهند برای اینکه بتوانند یک کشوررا از خیلی لحاظ وابسته ی خود سازند از هر راه دیگری استفاده می نمودند و حتی این سیاست تحت سلطه قرار دادن نه تنها بین کشورها بلکه گاهی بین افراد نیز مورد استفاده قرار می گیرد بطوری که با وابسته کردن شخص و یا اشخاصی به یک منبع موجب می گردد که شخص و یا اشخاص برای بدست آوردن آن کالا یا اطلاعات ویا .. مورد وابستگی تن به هر کاری بدهد ویا هزینه های مادی و معنوی زیادی را متحمل گردد. اما گاهی از روش های دیگری نیز استفاده می گردد که علاوه بر وابستگی مادی معنوی و دیگر مایحتاج زندگی یک فرد یا ملت است و آن ایجاد ترس و عدم اعتماد به نفس و از همه مهمتر کاهش دادن حس جنگجویی و جنگ طلبی یک فرد و یا درکل یک ملت ویا کشور است.

با مقدمه ی بالا می توان به بررسی جداگانه و گام به گام دلایل کاهش حس جنگجویی و جنگ طلبی و اهمیت کاهش آن بر یک کشور استعمارگر و یا یک ملت سلطه طلب در مقابله کردن با ضعفهای حاکمییت و افزایش دادن عمر تسلط و استعمارگری ، لذا در مرحله و گام اول به بررسی تهدیدات و ابزار شکست یک استعمار یا سلطه گر می پردازیم:

چرا و چگونه یک کشور از تسلط یک استعمار آزاد شده و به استقلال سیاسی اجتماعی می رسد؟

1- داشتن اعتماد به نفس در بین افراد و رجال سیاسی آن کشور در زمینه ی کشورداری: یکی دیگر عاملهایی که ملت یک کشوررا برای استقلال طلبی از کشور سلطه گر ترغیب می کند اعتماد به نفس آن ملت خواهد بود بطوریکه وقتی ملتی با آن حد از شعور ملی و سیاسی برسد که در خود آن قدرت رابیابد که می تواند خود سرنوشت خود را رقم زده و امور کشور را به تنهایی و مستقل اداره کند آن زمان برای تحقق این ادعا برای عملی کردن این خواسته به مبارزه برای استقلال طلبی دست خواهد زد

2-مبارزات و اعتراضات مکرر فعالان و مبارزان آن ملت بر علیه استعمار و افزایش چشمگیر تعداد این مبارزان:

بطوریکه این عامل همانا مهمترین عامل آزادی یک ملت از چنگ استعمار بشمار می آید زیرا در هیچ کجای دنیا تنها با دیالوگ و گفتمانهای سیاسی نمی توان کشوری را از سلطه ی دیگر کشورها رها ساخت در تاریخ جهان ملتهایی که دارای مبارزان و جنگجویان زیادی بوده اند و حس جنگیدن در آن ملت زیاد بوده توانسته اند با سربلندی زندگی کنند و به بردگی کشورهای با قدرت جنگجویی بالا نروند و آینده ی خود را خود بسازند اما همانطورکه بنیانگذار جمهوری تورکیه آتاتورک گفته است: "ملتی که جنگیدن را بلد نباشد محکوم به سرافکندگی خواهد بود"

توجه:

زمانی یک کار به حالت انجام شده در می آید که 1- فکر انجام آن وجود داشته باشد و2- بتوان فکر و ایده را بصورت عملی اجرا نمود.

همانطور که گفته شد هر کاری برای انجام شدن نیاز به فکر انجام و عمل انجام دارد و بنا بر ادعای بیشتر کارشناسان سهم عملی کردن یک فکر از ایجاد آن فکر بسیار زیاد است، استقلال خواهی نیز زمانی می تواند به انجامیدن تحقق یابد که فکر و خواسته ی استقلال طلبی در مردم ایجاد شده باشد و  بتوان نیروهای مبارز و فعالینی با روحیه ی جنگندگی بالا در جامعه تربیت کرد تا بتوانند فکر و خواسته را به عمل تبدیل گردانند.

نکته:

استعمار برای اینکه بتواند به مدت زیادی در یک کشور و یا ملت حکومت کند و سلطه داشته باشد در آن جامعه به ریشه کن کردن دو عامل ایجاد فکر استقلال طلبی(اعتماد به نفس) و حس جنگندگی(عامل عملی ) می پردازد و در برخی نیز ممکن است به ریشه کن کردن و یا مقابله کردن تنها یکی از این دو عامل پرداخته شود.

 

بررسی راههای مقابله با دو عامل مذکور در دست یابی استقلال یک ملت:

الف _ چند نمونه از راههای مقابله با ایجاد فکر و اعتماد به نفس توسط استعمار:

1_آسمیله کردن افراد جامعه

2_نشان دادن عدم توانایی ملت آن کشور در اداره مملکت با روشهایی مانند وابسته کردن شدید اقتصاد و سیاست و فرهنگ یک کشور یا ملت را به کشور و یا ملت استعمار

3_ایجاد مشغله های بی رویه و یا عدم زمان کافی بین افراد آن جامعه برای بررسی و تحلیلهای سیاسی

4_نشان دادن وارونه ی واقعیات در مورد منابع مالی،تاریخی و فرهنگی آن ملت و قدرت اقتصادی ، فرهنگی وتاریخی خود به مردم

 

ب_چند نمونه از راههای مقابله ی استعمار با حس و روحیه ی مبارزه طلبی برای عملی کردن خواسته ی استقلال طلبی:

1_ایجاد ترس و وحشت مابین ملت از حاکمییت (استعمار)

2_بزرگنمایی و غیر واقعی نشان دادن  قدرت و سیستم های امنیتی  فی مابین ملت

3_ایجاد فرهنگ صلح طلبی و به ظاهر فرهنگ با کلاسی در بین افراد جامعه ی  (مهم)

4_جذب افراد دارا به روحیه ی مبارزه گرایی در بین ارگانهای نظامی یا شبه نظامی طرفدار حاکمییت

همانگونه که مشاهده شد استعمار از راههای مختلف و با شیوههای متفاوت با تمامی اقداماتی که به ایجاد فکر و خواسته مبارزه و عملی کردن این افکار همسو باشد مقابله کرده و عمر حاکمییت خود را افزایش می دهد.

در بین راههای مقابله یا روحیه ی مبارزه طلبی و حس جنگیدن برای استقلال گرفتن از استعمار به توضیح مختصری برای ایجاد فرهنگ صلح طلبی در بین افراد جامعه می پردازیم.

کدام عقل سلیم قبول می کند که در جامعه ای که در حال استعمار جامعه ی دیگر است و ملتی در دست ملتی دیگر اسیر و اشغال شده است مردم آن جامعه را به صلح طلب بودن تشویق کرد آیا کسی که اسیر کس دیگر باشد بجای اینکه در صدد آزادی خود باشد  باید به فکر صلح طلبی و برخوردهای به اصطلاح با کلاسانه باشد ؟، آیا صلح طلب بودن آن شخص بسود اشغالگر خود نیست؟

آیا صلح طلب بودن به نفع دشمن و یا استعماراست یا خودش؟ طبیعی است که استعمار می خواهد که فضای جامعه تاحدی که ممکن باشد ایمن گردد و اشخاص از مشاجره کردن و دعواها پرهیز کنند و هر آنجا که ملت را بتواند ستیزه گر پرورش دهد ریشه کن نماید تا حس جنگیدن را از آن ملت بدوزد و همانا بگفته ی مصطفی کمال آتاتورک آن ملت را محکوم به سر افکندگی کند زیرا که حس و تعلیم های تجربی و تئوری مبارزه را از آن ملت گرفته است. صلح طلب بودن یک اخلاق ایده آل برای هر شخص می تواند باشد اما در شرایطی که هر کس از آزادی ملی و سیاسی خود برخوردار باشد نه اینکه در استعمار و اشغال ملتی باشی و خود را به صلح طلب بودن ارغاب کنی و مانند افراد اشغال گر تبلیغ علیه ستیزه گرها و مبارزان در کشور اشغال شده ی خود باشی، آیا از خودمان سوال کرده ایم که اگر این اشغالگران مردمی به واقع صلح طلبی بودند چرا به استعمار ملتی دیگر بر آمده اند ؟ چرا صلح طلبی برای ملت اشغال شده بهتر است اما برای اشغالگرها نه؟

ملتی که در استعمار ملتی دیگر باشد تا زمانی که از آزادی ملی برخوردار نبوده حس و روحیه ی جنگیدن در آن ملت باید روز بروز افزایش یابد تا افراد آن جامعه از مبارزه کردن شکنجه شدن زندانی شدن و در نهایت شهید شدن در راه وطن و ملتشان اکراه نکرده و برعکس داوطلبانه استقبال کنند، دشمن برای اینکه بتواند ملتی را برده ی خود سازد مبارزه کردن را در بین آن ملت نوعی عقب ماندگی فرهنگی تظاهر می کند تا مردم از مبارزه کردن خجل شده و برای اینکه خود را آدمی دموکرات نشان دهند حتی بر علیه مبارزانی که برای آزادی این اشخاص می جنگند بیانه ها  می دهند و مواضع هایی در گاهی اوقات می گیرند حال اینکه مگر دموکراسی مبارزه کردن برای آزادی ملت و وطن را نهی می کند ؟البته که هر راهی که به آزادی ملتی تمام گردد از حمایتهای سیستم دموکراتیک برخوردار خواهد بود که یکی از این راهها مبارزه کردن و یا حس مبارزگری داشتن برای آزادی است.

در جامعه ی آزربایجان نیز بوضوح دیده می شود که استعمار و اشغالگر سیستم فارس گرایانه از این راههای مقابله که در قسمتهای بالا ذکر گردید استفاده می کند و به روشنی دیده می شود که مردم را از جنگ و دعوا و در کل حس مبارزه طلبی برحزر داشته و صلح طلبی و فرهنگ با کلاسی را در جامعه رواج داده تا حس مبارزه ی ملت را از بین به برد جالب است که این فرهنگ تا جایی پیش رفته در جامعه ی آزربایجان و در کل در قسمتهایی عمده از ایران که حتی بیشتر مردم نمی توانند در مقابل کسانی بایستند که آشکارا حق او را از او گرفته اند و معمولا از حق خورده ی خود چشم پوشی می کنند که مبادا موجب درگیری و نزاع گردند که احتمالا افرادی که نظاره گر این دعوا باشند وی را بی کلاس و یا غیر دموکراتیک و یا آنتی دیالوگ بدانند. اما با آمدن پدیده ی تراختور در حرکت ملی و در کل جامعه ی آزربایجان این حس (مبارزه طلبی)رفته رفته افزایش یافته و می رود که بجا و مقام واقعی خود در جامعه ی آزربایجانی برسد ، چراکه ما نوادگان و فرزندان امپراتورها و شاهان و خانان و .. هستیم که هرگز اسارت و بندگی را فخر ندانسته بلکه برای رسیدن به آزادی جان خود را نیز فدا کرده اند و با عزت زندگی کرده اند.  

 

بیزیم-یول  4/9/90

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد