بیزیم یول

اوزه ل دوشونجه اوتاقی

بیزیم یول

اوزه ل دوشونجه اوتاقی

ایجاد سوالهایی در مورد بقدرت رسیدن فارسها در ایران- بیزیم یول

 

ایجاد سوالهایی در مورد بقدرت رسیدن فارسها در ایران

بعد از سقوط سلسله ی قاجاریه در تاریخ 9/8/1304 و بقدرت رسیدن رضا خان وتاسیس حکومت موروثی پهلوی در تاریخ 22/9/1304، استعمار (انگلیس) بطور علنی روشی نوینی برای حکومت کردن بر منطقه را توسط مزدور خود رضاخان به اجرا گذاشت، بطوری که ایران را از حکومت طایفه ای و قبیله ای (بیشتر طوایف تورک) به یک حکومت منسجم و دیکتاتوری تبدیل کرد که وظیفه ی اصلی آن یک ملتی ساختن ملتهای ساکن در جغرافیای ایران بود، چون خطر تجزیه ی ایران از طرف ملتهای ساکن در ایران احساس می شد، قیامهایی چون قیام شیخ محمد خیابانی و.. می تواند گواه بر این ادعائ باشد

ایجاد سوالهایی در مورد بقدرت رسیدن فارسها در ایران و تغییر چهره ی جمهوری اسلامی به ناسیونالیست فارسی بعد از انقلاب ..

 

آیا ایران همواره در استعمار انگلیس است؟

تجزیه ی ایران توسط ملتهای تحت ستم فارس چقدر از طرف حاکمییت جددی گرفته شده است؟

بعد از سقوط سلسله ی قاجاریه در تاریخ 9/8/1304 و بقدرت رسیدن رضا خان وتاسیس حکومت موروثی پهلوی در تاریخ 22/9/1304، استعمار (انگلیس) بطور علنی روشی نوینی برای حکومت کردن بر منطقه را توسط مزدور خود رضاخان به اجرا گذاشت، بطوری که ایران را از حکومت طایفه ای و قبیله ای (بیشتر طوایف تورک) به یک حکومت منسجم و دیکتاتوری تبدیل کرد که وظیفه ی اصلی آن یک ملتی ساختن ملتهای ساکن در جغرافیای ایران بود، چون خطر تجزیه ی ایران از طرف ملتهای ساکن در ایران احساس می شد، قیامهایی چون قیام شیخ محمد خیابانی و.. می تواند گواه بر این ادعائ باشد.

اهداف طولانی مدت استعمار را در ایران می توان به دو دوره تقسیم کرد:

1_ دوره ی سلطنت پهلوی

2_دوره حکومت اسلامی

دوره ی اول ( حکومت پهلوی) دوره ی تک زبانی و تک ملتی کردن ملل ایران:

در این دوره هزینه های زیادی صرف شد برای یکپارچه کردن ملتهای ساکن ایران(بیش از 13ملت) و آسمیلاسیون کردن آنها بر زیر لقائ ملت فارس ،چون حکومت بر یک ملت بسیار راحتراز حکومت کردن بر چند ملت بود و این رسالت را در ایران باید ملتی بر عهده می گرفت که از قدرت نسبی و بیشتری نسبت بر ملل دیگر برخوردار می بود و این قدرت را در ایران دو ملت تورک و فارس دارا بودند اما بنابه دلایلی چون وجود کشورهای تورک زبان در همسایگی ایران و احتمال قدرت گرفتن تورکها در منطقه و کینه ی شکست خوردن اوروپا از امپراتوری تورک عثمانی و دارا بودن قدرت نظامی و طایفه ای ملت تورک...آنهارا وادار می کرد که ملت فارس را مجری برنامه های خود قرار دهند چون هم حسرت حکومت کردن بر جغرافیای ایران را سالیان دراز در دل داشتند و دل خوشی نیز از تورکها نداشتند،با بالا بردن وحشتناک حس ناسیونالیستی و حس برتری نژادی این ملت و وا نمود کردن این مطلب که گویا صاحبان اصلی این سرزمین ملت فارس بوده و مسایلی دیگر موجب شد تا کشوری بنام ایران با زبان رسمی فارسی و با سیستم حکومتی راسیستی و دیکتاتوری در منطقه تشکیل یابد. که زمینه های ساختن تاریخ جعلی و رویایی ، دادن دستمزدهای بالا برای نویسنده های پول پرست برای نوشتن کتابهای تاریخی و فرهنگی دروغی شد و تبلیغات سنگینی برای آسمیله کردن دیگر ملتها راه اندازی شد بطوریکه در مدت زمان 53ساله ی این دوره(دوره ی پهلوی) می توان به جرات گفت که حدود 90-85 درصد ملتهای ساکن ایران خودرا از نژاد دوروغی آریایی می دانستند وگذشته ی خودرا شاخه هایی از ملت فارس می دانستند که گویا بر اثر حمله ی دشمنان و اشغال کشور به تغییر زبان یا پیدایش لهجه دچار شده اند (مثلا توهماتی مانند این که تورک شدن آذربایجان زمان اشغال ایران از طرف مغولاها صورت گرفته) و کشور تک زبانه و تک ملتیی ایران را از لحاظ استبدادی و قدرت به ژاندارم منطقه ای خاور میانه تبدیل کرد.

دروه ی دوم(حکومت اسلامی) دوره ی تثبیت تک ملتی و اختلاف اندازی در دنیای اسلام:

بعد از آتش گرفتن مسجدالاقصی از طرف اسرائیل  که باعث پیدایش اتحادیه وکنفرانس کشورهای اسلامی در سال30/5/1348شد،وبا تشکیل چنین کنفرانس یا اتحادیه ای خطر تشکیل یک قدرت اسلامی در منطقه بر استعمار نمایان گشت و شکست مسیحیان درجنگهای صلیبی در گذشته باعث گردید که استعمار با تامل بیشتر به تحرکات اسلامگرایانه ی منطقه بیاندیشد،  همچنین بدلیل مسلمان بودن کشور ایران و وجود اعتراضات اسلامی و غیر اسلامی در ایران و احتمال تغییرات حکومتی در ایران استعماررا بدان داشت تا به تغییر حکومت در ایران دست بزند، و حکومت اسلامی شیعی را در ایران راه اندازی کند تا با هزینه کردن پول نفت در کشورهای اسلامی عمداتا سننی و ایجاد پایگاههای به ظاهر مذهبی و مسجدهای شیعی بتواند حامیانی را جذب کرده و در زمان های مساعد به اختلافات در آن کشورها بین شیعیان و سننی ها دست بزنند و با این کار مانع اتحاد در بین کشورهای اسلامی شوند .

آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب در یک مصاحبه تلویزیونی اینچنین اعلام کرد که" شاه را ما بر سلطنت آوردیم و ما نیز برداشتیم"با کمی تفکر می توان فهمید که وقتی شخصی را از حکومت برمی داریم حتما شخصی دیگر را نیز برای نشستن بر تخت وی در نظر گرفته ایم ،

و این چنین شد که در ایران حکومتی به وجود آمد که در ابتدای حرکت شعار صدور انقلاب را در دستور کار خود قرار داد و با چهره ی بظاهر ضد استکباری توانست در بین مسلمانان ساده لوح برای خود جایی پیدا کند ..

کاملا واضح و آشکار است که جمهوری اسلامی نه تنها هیچگونه تلاشی بعنوان مدعی رهبری جهان اسلام برای متحد ساختن مسلمانان انجام نداده بلکه در اکثر آنها به پی ریزی اختلافات در درون و برون کشورهای اسلامی پرداخته است کشورهایی مانند بحرین ،لبنان، عراق، پاکستان، ـتورکیه، حتی عربستان و...با هزینه های گزاف در توسعه و گسترش مذهب شیعه در آن کشورها از طرف حکومت اسلامی پرداخته می شود.

اما این گفته ها تلاشی بود برای شناساندن ماهییت جمهوری اسلامی و مقدمه ای برای بیان یک سوال و سعی در جواب دادن به آن ،

**چرا چهره ی جمهوری اسلامی به یک باره از اسلامیت به سمت پان فارسیسم و ناسیونالیستی فارسی تغییر یافت؟

رژیمی که با شاه و شاهزاده بظاهر دشمن بود کوروش و پادشاهان خیالی ملت فارس و هخامنش را کفار می شمرد  به یک باره شعار تیم ملی را شاهزادگان پارسی قرار می دهند و منشور دروغین کوروش را با هزینه های زیاد برای نمایش دادن به ملت به تهران می آورند و بسیاری دیگر از فعالییت های زیر بنایی و زیر زمینی پان فارسیسمی دیگر با نقاب جمهوری اسلامی به اجرا در می آورند را می توان چنین توجیه کرد و جواب داد که ، حکومت اسلامی خطر تجزیه شدن را جددی گرفته و برای مقابله کردن با آن دست به کار شده است،

با بالا گرفتن حس هویتی خواهی ملتها و احتمال تجزیه ی ایران ، برخی از عوامل جمهوری اسلامی شروع به تبلیغات پان ایرانیستی و پان فارسیستی در ایران کرده اند و سعی دارند که دنباله رویی افکار و روشهای یکپارچه گر رضا خان و سیستم تک ملتی کردن ایران را دوباره از سر بگیرند و با استفاده از القاب هخامنشی و احساسات بظاهر ملی مردم را به بالا رسانده و مردم مریض آسمیه شده ی فارسی  و مردم فارس را به مقابله با ملتهای تحت ستم و ملتهای هویت طلب قرار دهند تا بتوانند از خود ملت بر علیه ملت استفاده کنند وبتوانند  بر مبارزان و مخالفان سیستم نژادپرستی ایران چیره شوند و یکپارچگی ایران را محافظت کند و در صورت شکست از ملتهای تحت ستم لااقل بتوانند از این جنگ و شورش داخلی تا حد ممکن به نفع ملت فارس استفاده کرده و زمینها و امکانات بیشتری را نسیب ملت فارس و فارسستان سازند ( بیداری ملی ملت فارس را علیه ملتهای دیگر بالا ببرند).

  

Bizim-yol  (  90.6.2 )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد